Loading...
برچسب‌ها: , , , , , , , , , 0 نظرات
Share
251. غروب شد ، خورشيد رفت ... ، آفتابگردان پي آفتاب گشت ... ، اما نبود ... ، يهو ستاره بهش چشمک زد ... ، گل سرش رو پائين انداخت و گفت: گلها خيانت نمي کنند ...

252. با همسر خود مثل يک کتاب رفتار کنيد و فصل هاي خسته کننده او را اصلا نخوانيد ...
253. اگر به دنبال آرامش هستيد ، به پيشنهاد هاي زندگي بر چسب خوب و بد نزنيد ...

254. در خلوت همانطور زندگي کن که در پيش جمعي ...



255. تلاش کنيم آنچه را دوست داريم به دست آوريم ، وگر نه آنچه را که به دست مي آوريم بايد دوست بداريم ...

256. بزرگترين افتخار در اين نيست که هرگز سقوط نکنيم ، بلکه در اين است که هر وقت سقوط کرديم مجددا بپا خيزيم ...

257. امروز مهمترين روز زندگي توست ، ديروز جز خاطره اي بيش نيست و فردا يک روياست ، پس امروز را درياب ...

258. سلام ، من يه بوس کوچولوي خسته و بدون جا هستم ، روي لپت جا داري من يه کم استراحت کنم !!

259. گويم: مهتاب چرا سفر به شب؟ گويد: تا کس همسفرم نشناسد ، گويم: آفتاب چرا سفر به روز ؟ گويد: تا همه ببينند هنرم ، و گويند بر من: چرا نيستي اهل سفر ؟ گويم: چون نيست همسفر ...

260. اگه يه روز يه شاپرک رو تنت نشست اونو نزنيش ! چون من آدرس زيباترين گل دنيا رو بهش دادم !!

261. خورشيد اگر گم شود از عرصه عالم ، من دست تو گيرم به لب بام بر آرم ...

262. در غربت مرا غم تنهائي نيست ، ياران عزيز آن طرف بسيارند ...

263. دستانم بوي گل مي داد ، به جرم چيدن گل گرفتنم ، هيچ کس فکر نکرد شايد گلي کاشته بودم ...

264. ميدوني قلب از جانب خدا ماموره فقط واسه يه نفر بتپه ؟... قلب من هم مامور شده براي تو بتپه ، قلب تو چطور ؟...

265. اگر به سيخ کشيدنت ... ناراحت نباش ، بدون که خيلي جگري !!...

266. سلام ، من از اداره گاز مزاحم ميشم ، اجازه ميديد لپتون رو يه گاز بگيرم !!...

267. آبي تر از آنيم که بيرنگ بميريم ، از شيشه نبوديم که با سنگ بميريم ، تقصير کسي نيست که اين گونه غريبيم ، شايد که خدا خواست که دلتنگ بميريم ...

268. تو اين دنياي نامرد يه دختر نابينا بود که يه دوست پسر داشت ، دختره دوست پسرش رو خيلي دوست داشت ، بهش ميگفت: اگه من دوتا چشم داشتم واسه هميشه باهات مي موندم ، يه روز يه نفر پيدا شد که چشماشو داد به دختره ، دختره وقتي تونست دوست پسرش رو ببينه ، ديد که اون هم نابيناست ،

به پسره گفت: ديگه نمي خوامت از پيش من برو ، پسره وقتي داشت ميرفت ، لبخند تلخي زد و با اشک گفت: مواظب چشماي من باش ! ...

269. يک تکه سلام ، دو فنجان مکث و چند نقطه چين به احترام نام قشنگت ...

270. سلام همسفر ، سلام اولين ستاره ايست که به مخاطب چشمک ميزند ...

271. در مسير عشق حتي اگر به بهانه ي نگاه کردن به پشت سرت هم برگردي ، عاشقي ات تا دنيا دنياست زير يک سوال پر رنگ و بي جواب ميرود ...

272. مرگ يعني بداني کسي برايت مي ميرد يا لا اقل به عشق تو نفس مي کشد و بعد زندگي را هم دوست نداره چه رسد بي تو زندگي کردن را ...

273. گرچه ياران فارق اند از ياد من ، از من ايشان را هزاران ياد باد ...

274. زيبا ، من يه عمره ديوونه ي حرفهاي توام ، عاشق امروز و قربوني فرداي توام ...

275. هر کودک با اين پيام متولد مي شود که: خدا هنوز از انسان نا اميد نشده است ...

276. نمي خوام چشماي تو ابري باشه ، نمي خوام توي لحظه هاي بي کسي دست نوازش بر سرت نباشه ، با تو دنيا بهشتمه ، حتي جهنم هم واسه ام بهشته ...

277. اگه يک روز بغض گلويت رو فشرد ، خبرم کن ... قول نميدم که بخندونمت ، ولي مي تونم باهات گريه کنم ...

278. من غريبه ي ديروزم ، آشناي امروز و فراموش شده فردا ! پس در آشنائي امروز مي نگرم تا در فراموشي فردا يادم کني ...

279. مهرباني را وقتي ديدم که کودکي مي خواست آب شور دريا را با آب نباتش شيرين کند ...

280. ميگم تو رو کم دارم ، ميگم يه عالمه غم دارم ، ميگم که خيلي دوستت دارم ...

281. زيبا ، تابستان چشمانت هميشگي ست ، پلکهايت را نبند ، سردم مي شود ...

282. زندگي شهد گل است ، زنبور زمان مي مکدش و آنچه مي ماند ، عسل خاطره هاست ...

283. مستي را بهانه کردم و گريستم تا ندانند ديوانه کيستم ...

284. عشق را دوست دارم نه به اندازه اي که تو را شرمنده روزگار کند ...

285. فرشته از سنگ ميپرسه: چرا از خدا نمي خواي که تو رو انسان کنه ؟ سنگ ميگه: هنوز اينقدر سخت نشدم که انسان بشم ...

286. در پشت ديوار اميد با گاو آهن دلواپسي ، مزرعه ي هستي ام را شخم ميزنم و براي دلخوشي ، بذر خيالت را مي پاشم و هميشه ي خدا وقت برداشت ، حسرت درو ميکنم و غم ميخورم ...

287. وقتي رفت اشکهامو ريختم تا پشيمونش کنم ، اما اون حتي نگاهم نکرد ، بهتر اينه که بريزم اشکهامو پشت سرش - تا شايد نباشه واسه هميشه سفرش ...

288. گفتي خورشيد رو دوست داري ، ولي عينک ميذاري! ، گفتي بارون رو دوست داري ، ولي چتر روي سرت ميگيري! ، حالا اگه به من بگي: دوستت دارم ، من نبايد بترسم ؟ بايد باور کنم ؟...

289. انسان موفق بر زمين مي خورد اما بر زمين نمي ماند ...

290. به اندازه مولکول هاي هيدروژن آب دوستت دارم ، به اندازه ي منو اکسيد هواي تهران مي خوامت ...

291. به بنده خدا التماس نکنيد ، که اگه بر آورده شود منت است و اگه بر آورده نشود خفت ... ، به خدا التماس کنيد که اگه بر آورده شود رحمت و اگه بر آورده نشود حکمت ...

292. زندگي را دوست دارم بخاطر غربتش ، غربت را دوست دارم بخاطر غريبيش ، غريبي را دوست دارم چون خود غريبم ...

293. خوشبختي داشتن دوست داشتني ها نيست ، خوشبختي دوست داشتن داشتني هاست ...

294. من از چشمان خود آموختم رسم محبت را ، که هر عضوي به درد آيد ، بجايش ديده گريد ...

295. گفتي به اندازه ستاره ها دوستت دارم ، به آسمون نگاه کردم ، همه جا ابر بود ، بدون هيچ ستاره اي ...

296. گفتم آرزو دارم تو مال من بشي يه روزي ، گفتي تو اين دنياي بي رحم کي به آرزوش رسيده ؟ ...

297. الا اي همنشين دل که يارانت برفت از ياد ، مرا روزي مباد آن دم که بي ياد تو بنشينم ...

298. از خدا نخواه در دنيا کسي باشي ، بخواه که تمام دنياي کسي باشي ...

299. نميذارم کسي شبها بالاي سرت لالائي بخونه ، نميذارم دلي که مال منه پيش بيگانه امانت بمونه ...

300. زيبا سلام ، پرچم کمک داور سرنوشت مدتهاست به علامت در آفسايد ماندن شادي هايم بالاست ...



شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 1 تا 50 را در قسمت اول بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 51 تا 100 را در قسمت دوم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 101 تا 150 را در قسمت سوم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 151 تا 200 را در قسمت چهارم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 201 تا 250 را در قسمت پنجم بخوانید


این مطلب را به اشتراک بگذارید:

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

0 نظرات برای “نوشته ها و سخنان عاشقانه - قسمت ششم”

بیان دیدگاه خود در کادر زیر

طراحی شده توسط زنورس | تبدیل شده توسط قالبهای پلاس