301. هر ستاره شبي ست که از تو دورم ، آسمان چه پر ستاره ست ...
302. از نفرت تا علاقه : يک محبت ، از دشمني تا دوستي: يک لبخند ، از جدائي تا پيوند: يک قدم ، از دوري تا صميميت: يک اس.ام.اس ...
303. نجابت يعني از باغ نگاهت به رسم عاطفه يک پونه چيدن - ميان سايه روشن هاي احساس تو را از پشت آينه ديدن ...
304. تازگي ها چه ناز شدي ، عجيبي ، عين راز شدي - تازگي ها طلا شدي ، کم شدي کيميا شدي ...
305. طفلکي مثل من داره تو روياش با تو يه قصر آرزو ميسازه ...
306. سه شمع روشن ميکنم ، اولي براي ديدنت ، دومي براي موندنت و ديگري براي بوسيدنت ، و هر سه رو خاموش ميکنم براي در آغوش گرفتنت ...
307. کي گفته پائيز اونه که باد برگها رو ميريزه ، واسه کسي که عاشقه تموم سال پائيزه ...
308. عاشقت گشتم ، گفتي عاشقان ديوانه اند/ عاقبت عاشق شدي ، ديدي تو هم ديوانه اي !...
309. از بس کويرم ، چشمم آب نمي خورد مرا سير آب کني دريا !...
310. زندگي زيباست ، گاهي زشت زشت / ناگزيرم از قبول سرنوشت ...
311. الفت شبهاي ما را روزگار از ما گرفت ، اي خوش آنروزي كه با هم روزگاري داشتيم ...
312. اين نكته رو وقتي غنچه بودم فهميدم ، تا لب به خنده باز نكني ، گل نميشي !...
313. يكي باش براي يک نفر ، نه تصويري مبهم در خاطره ها ...
314. طعنه بر خاري من اي گل بيچاره مزن / من به پاي تو نشستم كه چنين خار شدم ...
315. آنكس كه تو مي جويي ، كي خيال تو به سر دارد / بس كن اين ناله و زاري را ، بس كن ، او يار دگر دارد ...
316. هزگز فراموش مكن كسي را كه دلش را آزرده اي ...
317. چشم خشكيده داره به ناودون كوچه حسادت ميكنه ، ما به اين بغض سمج گفته بوديم: ابر بهاريم ، مارو باش !...
318. گفته بودم: چو بيايي غم دل با تو بگويم ، چه بگويم كه غم از دل برود وقتي بيايي ...
319. زندگي يعني: به تمناي نگاهي مردن ...
320. من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت برون فكنده زگلشن به جرم چهره زردم ...
321. يكي بود يكي نبود ، اون كه بود تو بودي اون كه تو قلب تو نبود من بودم ، يكي داشت يكي نداشت اون كه داشت تو بودي اون كه جز تو كسي رو نداشت من بودم ...
322. روزگاريست در اين كوچه گرفتار توام / باخبر باش كه در حسرت ديدار توام
گفته بودي طبيب دل هر بيماري / پس طبيب دل من باش كه بيمار توام ...
323. اگه ميدوني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كنه و صداي قلبت آبرويت رو به تاراج ميبرد ، مهم نيست كه او مال تو باشد ، مهم اين است كه فقط باشد: زندگي كند ، لذّت ببرد و نفس بكشد ...
324. زيرسيگاري با اينكه ميدونه سيگار دلشو ميسوزونه ، باز هم اونو تو دلش جاميده ... ، زيرسيگاريتم رفيق ...
325. كاش معشوق از عاشق طلب جان مي كرد تا هر بي سر و پاي از عشق دم نميزد !...
326. شايد راه دل از چشمها باشد ...
327. اگر دنيا نمي داند كه من غمگين تر از غمگين ترين غمهاي دنيام ، بيا يک لحظه با من باش كه من تنهاتر از تنهاترين تنهاي دنيام ...
328. بي سبب هرگز نمي گردد کسي يار کسي / يار بسيار است تا گرم است بازار کسي !...
329. بهار دوستي ما خزان نمي گيرد ، گل هميشه بهار است آشنايي ما ...
330. قانون معرفت ميگه:
با من باشي – باهاتم ... ، ديونه بشي – ديونه ميشم ... ، مريض بشي – مريض ميشم ... ، بميري – ميميرم ... ، تنهام بذاري – منتظرت ميمونم ...
331. يا به سفر زمن جدا خواهي رفت طي کرده ره مهر و وفا خواهي رفت / گيريم ز پيش نظر ما رفتي ، از گوشه ي خاطرم کجا خواهي رفت ؟!...
332. دوستم داري؟... اگه بگي نه ، نيست ميشم / Out from zist ميشم !!...
333. گفتي: به احترام گل باران باش ، باران شدم و به روي گل باريدم. گفتي: که بيا و لحظه ي مجنون باش ، مجنون شدم و زدوريت ناليدم ...
334. سنگي كه طاقت ضربه هاي تيشه را ندارد ، تنديسي زيبا نخواهد شد ... ، از زخم تيشه خسته نشو كه وجودت شايسته ي تنديس است ...
335. نميگم فراموشم نكن هرگز ، ولي گاهي به ياد آور رفيقي را كه ميدانم نخواهي رفت از يادش ...
336. حدس ميزنم شبي مرا جواب ميكني ، قصر كوچک دل مرا خراب مي كني
سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي ، ولي براي رفتنت عجب شتاب مي كني ...
337. خورشيد از پشت ابر بيرون نمياد ، اين ابره كه از جلوي خورشيد كنار ميره ...
338. به نيستي نمي انديشم ، چونكه نيست !...
339. همچون مگسان روي بلندي منشين ، زنبور عسل باش با گل بنشين !...
340. از ترس عشق تو دلم را آهنين كردم ، ندانستم توي ظالم دلي آهنربا داري !...
341. نپرس چقدر دوستت دارم كه واژهها خيلي كمه / آخه سزاوار تو نيست اگه بگم يه عالمه ...
342. تو براي دل ما قافله سالار بودي ، خوب بسه ديگه ما ديگه واسه اين قافله بي سر و ته قافله سالار نخواستيم !...
343. آنچنان رنجي كه دنيا بر دل ما ميكند / بر دل هركس كند ، ترک دنيا ميكند
با خودم گويم كه فردا ترک دنيا ميكنم / چونكه فردا ميرسد با ديدنت ، امروز و فردا ميكنم ...
344. وقتي نگاهم ميكني آنقدر زيبا مي شوي كه آهسته در روياي من خاتون دنيا مي شوي ...
345. من آن گل را نبويم كه هر دم ديگري بويد !...
346. صد بار قسم خوردم كه نام تو را بر زبان نياورم ، ولي افسوس كه قسمم نام تو بود !...
347. در گلخانه بي گل بسته بهتر ، رها کن شاخه بي برگ و بر را ، درخت بي ثمر بشکسته بهتر ...
348. تو ميروي و خدا نگهدار تو باد ، رنجور دلم ، تن تو رنجور مباد
بعد از تو چه بر من گذرد ميداني ، خوش باش و فلک هميشه بر کام تو باد ...
349. وقتي خاطراتت زياد ميشه ، ديوار اتاقت پر عكس ميشه ، ولي هميشه دلت واسه اوني تنگ ميشه كه نميتوني عكسشو به ديوار بزني ...
350. ما بي چرا زندگانيم و آنان به چرا مرگ خويش آگاه ... (احمد شاملو)
302. از نفرت تا علاقه : يک محبت ، از دشمني تا دوستي: يک لبخند ، از جدائي تا پيوند: يک قدم ، از دوري تا صميميت: يک اس.ام.اس ...
303. نجابت يعني از باغ نگاهت به رسم عاطفه يک پونه چيدن - ميان سايه روشن هاي احساس تو را از پشت آينه ديدن ...
304. تازگي ها چه ناز شدي ، عجيبي ، عين راز شدي - تازگي ها طلا شدي ، کم شدي کيميا شدي ...
305. طفلکي مثل من داره تو روياش با تو يه قصر آرزو ميسازه ...
306. سه شمع روشن ميکنم ، اولي براي ديدنت ، دومي براي موندنت و ديگري براي بوسيدنت ، و هر سه رو خاموش ميکنم براي در آغوش گرفتنت ...
307. کي گفته پائيز اونه که باد برگها رو ميريزه ، واسه کسي که عاشقه تموم سال پائيزه ...
308. عاشقت گشتم ، گفتي عاشقان ديوانه اند/ عاقبت عاشق شدي ، ديدي تو هم ديوانه اي !...
309. از بس کويرم ، چشمم آب نمي خورد مرا سير آب کني دريا !...
310. زندگي زيباست ، گاهي زشت زشت / ناگزيرم از قبول سرنوشت ...
311. الفت شبهاي ما را روزگار از ما گرفت ، اي خوش آنروزي كه با هم روزگاري داشتيم ...
312. اين نكته رو وقتي غنچه بودم فهميدم ، تا لب به خنده باز نكني ، گل نميشي !...
313. يكي باش براي يک نفر ، نه تصويري مبهم در خاطره ها ...
314. طعنه بر خاري من اي گل بيچاره مزن / من به پاي تو نشستم كه چنين خار شدم ...
315. آنكس كه تو مي جويي ، كي خيال تو به سر دارد / بس كن اين ناله و زاري را ، بس كن ، او يار دگر دارد ...
316. هزگز فراموش مكن كسي را كه دلش را آزرده اي ...
317. چشم خشكيده داره به ناودون كوچه حسادت ميكنه ، ما به اين بغض سمج گفته بوديم: ابر بهاريم ، مارو باش !...
318. گفته بودم: چو بيايي غم دل با تو بگويم ، چه بگويم كه غم از دل برود وقتي بيايي ...
319. زندگي يعني: به تمناي نگاهي مردن ...
320. من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت برون فكنده زگلشن به جرم چهره زردم ...
321. يكي بود يكي نبود ، اون كه بود تو بودي اون كه تو قلب تو نبود من بودم ، يكي داشت يكي نداشت اون كه داشت تو بودي اون كه جز تو كسي رو نداشت من بودم ...
322. روزگاريست در اين كوچه گرفتار توام / باخبر باش كه در حسرت ديدار توام
گفته بودي طبيب دل هر بيماري / پس طبيب دل من باش كه بيمار توام ...
323. اگه ميدوني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كنه و صداي قلبت آبرويت رو به تاراج ميبرد ، مهم نيست كه او مال تو باشد ، مهم اين است كه فقط باشد: زندگي كند ، لذّت ببرد و نفس بكشد ...
324. زيرسيگاري با اينكه ميدونه سيگار دلشو ميسوزونه ، باز هم اونو تو دلش جاميده ... ، زيرسيگاريتم رفيق ...
325. كاش معشوق از عاشق طلب جان مي كرد تا هر بي سر و پاي از عشق دم نميزد !...
326. شايد راه دل از چشمها باشد ...
327. اگر دنيا نمي داند كه من غمگين تر از غمگين ترين غمهاي دنيام ، بيا يک لحظه با من باش كه من تنهاتر از تنهاترين تنهاي دنيام ...
328. بي سبب هرگز نمي گردد کسي يار کسي / يار بسيار است تا گرم است بازار کسي !...
329. بهار دوستي ما خزان نمي گيرد ، گل هميشه بهار است آشنايي ما ...
330. قانون معرفت ميگه:
با من باشي – باهاتم ... ، ديونه بشي – ديونه ميشم ... ، مريض بشي – مريض ميشم ... ، بميري – ميميرم ... ، تنهام بذاري – منتظرت ميمونم ...
331. يا به سفر زمن جدا خواهي رفت طي کرده ره مهر و وفا خواهي رفت / گيريم ز پيش نظر ما رفتي ، از گوشه ي خاطرم کجا خواهي رفت ؟!...
332. دوستم داري؟... اگه بگي نه ، نيست ميشم / Out from zist ميشم !!...
333. گفتي: به احترام گل باران باش ، باران شدم و به روي گل باريدم. گفتي: که بيا و لحظه ي مجنون باش ، مجنون شدم و زدوريت ناليدم ...
334. سنگي كه طاقت ضربه هاي تيشه را ندارد ، تنديسي زيبا نخواهد شد ... ، از زخم تيشه خسته نشو كه وجودت شايسته ي تنديس است ...
335. نميگم فراموشم نكن هرگز ، ولي گاهي به ياد آور رفيقي را كه ميدانم نخواهي رفت از يادش ...
336. حدس ميزنم شبي مرا جواب ميكني ، قصر كوچک دل مرا خراب مي كني
سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي ، ولي براي رفتنت عجب شتاب مي كني ...
337. خورشيد از پشت ابر بيرون نمياد ، اين ابره كه از جلوي خورشيد كنار ميره ...
338. به نيستي نمي انديشم ، چونكه نيست !...
339. همچون مگسان روي بلندي منشين ، زنبور عسل باش با گل بنشين !...
340. از ترس عشق تو دلم را آهنين كردم ، ندانستم توي ظالم دلي آهنربا داري !...
341. نپرس چقدر دوستت دارم كه واژهها خيلي كمه / آخه سزاوار تو نيست اگه بگم يه عالمه ...
342. تو براي دل ما قافله سالار بودي ، خوب بسه ديگه ما ديگه واسه اين قافله بي سر و ته قافله سالار نخواستيم !...
343. آنچنان رنجي كه دنيا بر دل ما ميكند / بر دل هركس كند ، ترک دنيا ميكند
با خودم گويم كه فردا ترک دنيا ميكنم / چونكه فردا ميرسد با ديدنت ، امروز و فردا ميكنم ...
344. وقتي نگاهم ميكني آنقدر زيبا مي شوي كه آهسته در روياي من خاتون دنيا مي شوي ...
345. من آن گل را نبويم كه هر دم ديگري بويد !...
346. صد بار قسم خوردم كه نام تو را بر زبان نياورم ، ولي افسوس كه قسمم نام تو بود !...
347. در گلخانه بي گل بسته بهتر ، رها کن شاخه بي برگ و بر را ، درخت بي ثمر بشکسته بهتر ...
348. تو ميروي و خدا نگهدار تو باد ، رنجور دلم ، تن تو رنجور مباد
بعد از تو چه بر من گذرد ميداني ، خوش باش و فلک هميشه بر کام تو باد ...
349. وقتي خاطراتت زياد ميشه ، ديوار اتاقت پر عكس ميشه ، ولي هميشه دلت واسه اوني تنگ ميشه كه نميتوني عكسشو به ديوار بزني ...
350. ما بي چرا زندگانيم و آنان به چرا مرگ خويش آگاه ... (احمد شاملو)
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 1 تا 50 را در قسمت اول بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 51 تا 100 را در قسمت دوم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 101 تا 150 را در قسمت سوم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 151 تا 200 را در قسمت چهارم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 201 تا 250 را در قسمت پنجم بخوانید
شما می توانید نوشته ها و سخنان عاشقاته شماره 251 تا 300 را در قسمت ششم بخوانید